لوگوی وبلاگ
جستجو
با سرعتی بینظیر متن یادداشتها و پیامها را بکاوید!
BookMark «
ورود به وبلاگتان
بلاگ فا- کاسپین بلاگ -بلاگ درایو
هواشناسی
آبادان اصفهان اسلامشهر کاناویس کرج مرودشت مشهد مهریز نجف آباد اسکو پرسپولیس ری تبریز تفت تهران زاهدان زرگان خوی ارومیه رامسر بابلسر سبزوار تربت حیدریه کرمانشاه اراک اهواز بیرجند بندر عباس کرمان
ورود به ایمیلتان
طراح ویرایش
موضوعات
ادامه پاسخ سوال اول از آنجا که معتقدیم حادثه عاشورا حادثه عظیمی در تاریخ اسلام بوده است، و نقش تعیین کننده ای در سعادت مسلمانها و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است، این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. لذا بزرگداشت و بازسازی این حادثه و به خاطرآوردن آن، موجب می گردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز استفاده کنیم. این جواب را به طورکلّی می توان در مقابل سؤال نوجوانها ارائه داد و آنان را قانع کرد که زنده نگه داشتن یاد بعضی از خاطره ها و بازسازی برخی از حوادث که در گذشته اتفاق افتاده است، کار عاقلانه ای است، و ممکن است منافع و مصالحی را برای جامعه تأمین کند. همان طور که اصل آن حادثه تأثیر مفیدی در جامعه آن روز داشته، تجدید خاطره و بازسازی آن نیز می تواند آثاری متناسب با خود داشته باشد. در پاسخ به سؤال اول که «چرا باید یاد عاشورا را زنده نگه بداریم؟» به همین اندازه بسنده می کنیم. ادامه پاسخ سوال دوم هنگامی که در رفتارهای خود دقت کنیم درمی یابیم که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا می کنند. یک دسته عوامل شناختی، که موجب می شود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقوله ای که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلی، تجربی و یا راههای دیگر استفاده می شود. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر ازشناخت باشد. این عوامل را به طور کلّی انگیزه ها، و به تعبیرات دیگری احساسات و عواطف، تمایلات، گرایش ها، میل ها، غرائز و عواطف می نامند. اینها سلسله ای از عوامل درونی وروانی است که در رفتار ما مؤثر است. هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، خواه رفتار مربوط به زندگی فردی شما باشد، و خواه رفتار خانوادگی، رفتار اجتماعی، یا رفتار سیاسی شما باشد، می بینید عامل اصلی که شما را به انجام آن رفتار واداشته است همین عوامل تحریک کننده وبرانگیزاننده است ادامه پاسخ سوال سوم علاوه بر آن ، همانگونه که سرشت انسان فقط از شناخت ساخته نشده است ، و نیزتنها از احساسات و عواطف مثبت هم ساخته نشده است . آدمیزاد موجودی است که هم احساس مثبت و هم احساس منفی دارد . هم عواطف مثبت و هم عواطف منفی دارد . همانگونه که شادی در وجود ماهست ، غم هم هست . خدا مارا اینگونه آفریده است . هیچ انسانی نمی تواند بی غم ویا بی شادی زندگی کند. همچنان که خدا استعداد خندیدن به ما داده ، استعداد گریه کردن هم به ما عطا فرموده است . در جای خودش باید خندید و در جای خود هم باید گریست ، تعطیل کردن بخشی از وجودمان به این معنی است که از داده های خدا در راه آنچه آفریده شده است استفاده نکنیم . دلیل اینکه خدا در ما گریه را قرار داده ، این است که در مواردی باید گریه کرد . البته مورد آن را باید پیدا کنیم. والا استعداد گریه در وجود ما لغو خواهد بود . خدا چرا در انسان این احساس را قرار داده است که به واسطه حزن آن حزن و اندوه پیدا می کنید و اشگ از دیدگانش جاری می شود ؟ معلوم می شود گریه کردن نیز در زندگی انسان جای خود را دارد . گریه برای خدا ، به انگیزه خوف از عذاب یا شوق به لقای الهی و شوق به لقای محبوب ، در تکامل انسان نقش دارد. انسان در اثر دلسوزی به محبوب مصیبت دیده خود رقت پیدا می کند . این طبیعت انسان است که در مواردی باید رقت قلب پیدا کند و در اثر آن گریه سر دهد ادامه پاسخ سوال چهارم «وَ اِذَا رَأَیْت الَّذِین یَخُوضُون فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِض عَنْهُم حتَّی یَخوضُوا فی حَدیث غیره»[9] چنانچه ببینی کسانی نسبت به دین بدگویی و اهانت می کنند، با سستی و با زبان مسخره و استهزا سخن می گویند، به آنها نزدیک نشو. هر چه گفتند، گوش نده تا زمانی که به بحث دیگری بپردازند. و در جای دیگر می فرماید: «وَقَدْ نَزَّل عَلَیْکُم فی الْکتاب أَن اِذا سَمِعْتُم آیات اللَّه یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلاتَقْعُدوا مَعَهُم حتَّی یخوضوا فی حدیث غَیْره» بعد می فرماید اگر کسانی این نصیحت را گوش نکردند، باید بدانند که عاقبت به آنها ملحق خواهند شد. «اِنَّ اللَّه جَامِع الکَافِریِن وَالْمُنَافِقیِن فِی جَهَنَّم جَمیِعاً»[10] سرانجام کسانی که نسبت به استهزا کنندگان دین محبت می ورزند و به آنها روی خوش نشان می دهند این است که تدریجاً حرف های استهزا کنندگان بر آنها اثرمی گذارد. وقتی حرفهایشان اثر کرد، در دلهایشان شک به وجود می آید. و اگر شک ایجاد شد، اظهار ایمان کردن نفاق می شود. انسان وقتی در دل ایمان ندارد اما در ظاهر بگوید من مسلمانم، این عین نفاق است. قرآن می فرماید: «اِن اللَّه جَامِع الْکَافِریِن وَ الْمُنَافِقیِن فِی جَهَنَّم جَمیِعاً» چنین کسانی که در دنیا به واسطه اثر همنشینی با کافران منافق می شوند، در آخرت داخل جهنم با ایشان همنشین خواهند بود. به عبارت دیگر، دشمنی با دشمنان، سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد می کند. بدن انسان همانگونه که عامل جاذبه ای دارد که مواد مفید را جذب می کند، یک سیستم دفاعی نیز دارد که سموم و میکروب ها را دفع می کند، سیستمی که با میکروب مبارزه می کند وآنها را می کشد. کار گلبول های سفید همین است. اگر سیستم دفاعی بدن ضعیف شد، میکروب ها رشد می کنند. رشد میکروب ها به بیماری انسان منجر می شود و انسان بیمار ممکن است با مرگ رو به رو شود. اگر بگوییم ورود میکروب به بدن ایرادی ندارد! به میکروب خوش آمد گفته و بگوییم مهمان هستید! احترامتان واجب است! آیا در این صورت بدن سالم می ماند؟ باید میکروب را از بین برد. این سنت الهی است. این تدبیر و حکمت الهی است که برای هر موجود زنده ای دو سیستم در نظر گرفته است، یک سیستم برای جذب و دیگری سیستم دفع. همان طور که جذب مواد مورد نیاز، برای رشد هر موجود زنده ای لازم است، دفع سموم و مواد مضر از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نکند، نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. موجودات زنده قوه دافعه دارند. این قوه دافعه به خصوص در حیوانات و انسان همین نقش را ایفا می کند. چیزهایی که برای بدن مضر است باید بیرون ریخت. دستگاه هایی در بدن وجود دارند نظیر کلیه، مثانه، و... که این کار را به طور عادی انجام می دهند. گاهی هم وقتی میکروب های خارجی حمله ور می شوند، باید گلبول های سفید فعال شوند و با آنها بجنگند تاآنها را کشته و از بدن بیرون بریزند. در روح انسان نیز باید چنین استعدادی وجود داشته باشد. باید یک عامل جاذبه روانی داشته باشیم تا از کسانی که برای ما مفید هستند خوشمان بیاید، دوستشان بداریم، به آنها نزدیک شویم، از آنان علم، کمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم. چرا انسان باید افراد و امور پسندیده را دوست دارد؟ برای این که وقتی به آنها نزدیک می شود از آنها استفاده می کند. نسبت به خوبانی که منشأ کمال هستند، و در پیشرفت جامعه مؤثر هستند باید ابراز دوستی کرد، و در مقابل، باید عملاً با کسانی که برای سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنی کرد: «قَدْ کَانَت لَکُم اُسْوُه حَسَنَه فِی اِبْرَاهیِم وَالَّذیِن مَعَه اِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِم اِنَّا بُرَئَاءُ مِنْکُم وَ مِمَّا تَعْبُدُون مِن دُون اللَّه، کَفَرْنَا بِکُم وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُم الْعَدَاوَه وَالْبَغْضَاءُ اَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّه وَحْدَه»[11] قرآن می فرماید شما باید به حضرت ابراهیم علیه السلام و یاران او تأسی کنید. می دانید که حضرت ابراهیم علیه السلام در فرهنگ اسلامی جایگاه بسیار رفیعی دارد.پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله هم می فرمود من تابع ابراهیم هستم. اسلام هم نامی است که حضرت ابراهیم علیه السلام به این دین و آیین داد: «هُوَ سَمَّاکُم الْمُسْلِمیِن مِن قِبْل»[12] خداوند می فرماید شما باید به ابراهیم علیه السلام تأسی کنید. کار ابراهیم علیه السلام چه بود؟ ابراهیم علیه السلام و یارانش به بت پرستانی که با آنهادشمنی می کردند و ایشان را از شهر و دیار خود بیرون راندند گفتند: »اِنَّا بُرَئَاءٌ مِنْکُم« ما از شما بیزاریم. اعلان برائت کردند. بعد به این هم اکتفا نمی کند. می فرماید بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و کینه برقرار است، مگر این که دست از خیانتکاری خود بردارید. نوشته شده در شنبه 84 بهمن 15 , ساعت 1:15 صبح توسط نرگس الهی . موضوع نوشته : . |
به نام خداوند بخشنده و مهربان
شناخت مکتب عاشورا و مکتب حسینی - همسفر مهتاب